عباس عبدی: دنیای سیاست را با “نه” گفتن به همه چیز، به اندازه یک فنجان،کوچک کرده ایم

به گزارش خبرآنلاین عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: در چنین وضعی، سیاست از میدان عمومی و پویا به محیطی بسیار کوچک و بسته و فاقد خلاقیت عقب مینشیند. این همان چیزی است که میتوان آن را «سیاست در فنجان» نامید؛ سیاستی در مقیاس کوچک، خودارجاع و بیارتباط با جریان واقعی جامعه، بهویژه با نسل پویا و جریان رو به رشد آن.
در سیاست در فنجان، هیچ سخنی برای گشودگی شنیده نمیشود و گفتوگو در عمل ممتنع است. اگر هم باشد، صوری و بینتیجه است؛ زیرا گفتوگوها از پیش با سوءظن آغاز میشوند، ایدهها در نطفه با تردید و نفی خفه میشوند و هر اصلاحی با طرح عوارض منفی آن – که بعضا هم واقعیت دارد -از گزینههای سیاسی حذف میشوند.
سیاست تبدیل به بازی «صفر و صد» میشود؛ سیاستی برای کسب حداکثر سود، بدون پرداخت هیچ هزینهای؛ سیاستی خیالی که در عالم واقع هیچگاه تحقق نیافته است. این نوع سیاست در واقع محصول ناتوانی در پذیرش پیچیدگیهای جامعه است. در چنین فضایی « نه» گفتن دیگر نشانه عقلانیت و آگاهی و رشد نیست، بلکه واکنشی غریزی برای حفظ وضع موجود است. این «نهها» نه از سر آگاهی که به علت ترس از تغییر گفته میشوند. گمان میکنند که با از دست دادن یک چیز، همه چیز را از دست خواهند داد. در عمل برای حفظ یک چیز همه را از دست میدهند.
چنین سیاستی لجوجانه و مشکلپسند است، مانند کسانی که در تصمیمهای حیاتی زندگی آنقدر بهانه میگیرند تا فرصت از دست برود و روزی که میخواهند کوتاه بیایند، دیگران آنان را نمیپذیرند. بازتاب این ویژگی در نظام اداری کشور، سیاست پشت گوش انداختن میشود و با هر مانعی کار را عقب انداخته و میگویند« حالا ببینیم چی میشه». در روانشناسی و تربیت، تاکید میشود که به فرزندان خود نه گفتن را آموزش دهید و درست هم هست. ولی «نه گفتن آگاهانه» که بر مبنای شناخت و علم است، نه عادت و غریزه و نه ابزار طرد و نفی دایمی دیگری. کسی که مهارت چنین نه گفتنی را دارد، میتواند میان خواستن و نخواستن؛ پذیرش و رد و بر پایه شناخت تصمیم بگیرد .
چنین نه گفتنی دیوار نمیسازد، بلکه افق را روشن میکند. سیاستی که از این معنا تهی شود، در نهایت به تکرار خود مشغول میماند؛ مانند آبی راکد در فنجان که حتی اگر زلال باشد، باز از زندگی خالی است، چه رسد به آنکه گلآلود و ناسالم هم باشد.
بازگرداندن سیاست به جریان واقعی، در گرو آموزش همین نه گفتنِ هوشمند و در پی آن، آری گفتنِ شجاعانه است؛ آری به اصلاح، به تفاهم و به مسوولیت در برابر آینده. مصادیق فراوانی در تایید این ادعا برای وضعیت جاری سیاست ایران وجود دارد. تقریبا در همه حوزههای اصلی جامعه، دروازههای ورود برای ساختن آینده با «نه»های بزرگ بسته شدهاند.
در واقع، نخست به تبعات هر ایده نگاه کرده و بلافاصله ردش میکنند، بیآنکه به تبعات وحشتناک ادامه وضع موجود بیندیشند. عوارض منفی ادامه وضع موجود را نسیه و احتمالی میپندارند، در برابر، هزینه ایدههای تازه را نقد و قطعی میدانند و برعکس، منافع وضع موجود را نقد و قطعی ولی منافع تغییر را نسیه و احتمالی ارزیابی میکنند. در بهترین حالت معتقدند سیلی نقد به از حلوای نسیه. در نتیجه، همیشه و به صورت پیشفرض آماده نه گفتناند. محافظهکاری افراطی و ترس از تغییر را در قالب بیشبرآورد کردن از هزینههای تحول و کمبرآورد کردن از هزینههای ماندن در وضع موجود را توجیه میکنند؛ اینها دو خطای بزرگ و مانع هر تحولی است. البته این تحلیل خوشبینانه است، زیرا در واقع بسیاری از آنان بر اساس منافع خود عمل میکنند و تحلیلهای محافظهکارانه فقط پوششی برای موجه کردن حفظ منافع است.
اصلاحات و تغییر در وضعیت قیمت حاملهای انرژی، رسانهها -بهویژه رسانه رسمی- مساله حقوق زنان و پوشش آنان، پرونده هستهای و سیاست خارجی، موضوعات آب، آلودگی هوا و محیط زیست، فضای مجازی، قوانین مدنی و کیفری، گزینشها و توسعه نیروهای داخل قدرت، و نیز دسترسی آزاد به اطلاعات، همه و همه با «نه»های بزرگ و بیپایان مواجهند. در همه این موارد، تغییرات به صورت اجباری و بیرون از اراده رسمی و پرهزینه رخ میدهد، بیآنکه نفعی از آن حاصل شود. پایان این راه روشن است: سیاستی که به همه چیز نه میگوید، سرانجام از سوی واقعیت متصلب حذف میشود. ندیدن و نشنیدن راه چاره نیست؛ باید از امروز آموزش «آری گفتن» را آغاز کرد.
17302



